Recycling from somewhere else:
"Turin was delicious. So many restaurants from so many various regions. I liked the church on the top of the hill with its amazing story. The rest of Turin was fine, but perhaps I won't visit it again for vacation.
Wanted to see the Last Supper in Milan, but couldn't get the appointment on time.
Venice was overcrowded and much more commercialized than before. Still you can find alleys and off center streets that are original, exciting and beautiful. It's fantastic place for short vacationing. Some interesting memories from the past.
Florence was great as always. Doesn't matter how many time you have been there. It's always good to visit and get overloaded with art and art history. We also went to Piazza Michelangelo, and I remembered that I was taken there by my parents when I was a kid, great view and good memories.
Tuscany was fantastic. San Gimignano was more than I could have imagined. I loved the whole castle layout of the town. Siena was nice and different than Florence, great for relaxing in country and hangout for dinners and night events inside the town. Cortona was beautiful. Again great for renting a villa and cooling down with friends and family and enjoy the food and culture.
Rome was overcrowded, hot and dirty. Much more than I remembered. But if you go out of the tourist areas, it's pleasant, trendy and fun. If I were to decide where to live in Italy, Rome would be it. It's a fun happening city.
For vacation, I would love to go back to Tuscany. Or see more of south and Sardinia and also Cinque Terre ( I've been to Palermo and Naples before, but nowhere else in South)."
(!این از تنبلی بود)
و حالا اصل حرف
دوست مرغوب میماند. این یکی برخلاف رابطهی راه دور است که فاصله قاتلش است و بر باد فنایش میدهد. همین میشود که بعد از ده سال بیخبری کامل، وقتی به شهرش میرسی، وقتی گوشی را برمیداری و زنگ میزنی که "امشب شام چکارهای؟" میآید و میشود دوباره دوست صمیمی گذشته. همین میشود که وقتی بعد از هفت هشت سال بیارتباطی ایمیل میدهد که "کجای دنیایی الان؟" و بعد معلوم میشود که داری میروی شهرشان، با یک خانواده چهار نفره جدید میشود همان رفیق بیغل و غش و خودمانی سالهای دور. دوستی مرغوب باشد، فاصلههای زمانیاش را میشود خیلی زود پر کرد. انگار که فاصلهای نیفتاده.
اینها را گفتم که بگویم در تماس بودن و وبلاگ نوشتن و دور هم جمع بودن مجازی خیلی خوب است. اما اگر افت و خیز دارد، اگر یکی مینویسد و یکی دیگر نمیرسد یا هر چه، من زیاد نگرانش نیستم. دوستیهایمان که مرغوب باشند، بعد از کلی سال هم که به هم دوباره برسیم ، سر همان جاهایمان خواهیم بود. دوستی مرغوب میماند یک کلام.
ایرج دست مریزاد که چراغ رو روشن نگاه داشتی.
ReplyDeleteشاید روزگار و دوری و فاصله شبیه غربال باشه برای دوستی ها و رابطه ها . مرغوب ها و دانه درشت ها میمونند و ریز ها و نامرغوب ها رد میشن و میرن .
...
راستی تورین چند تا چیز معروف داره ، شراب ، فوتبال و هنرمندان طراحی خودرو ! اینکه میگم هنرمند برای اینکه زیبا ترین مدل های خودروی ساخت جاهای مختلف دنیا که تو خیابون ها میبینی از تورین در اومده. تقریبن همون نقشی که میلان تو دنیای مد داره.
ولی سفر نامه مختصر و مفید جالبی بود :)
پدرام, موزه ماشینش برده شدیم. راستش چیز بیخودی بود و بغیر داستان فیات 500 و تراس باحالش. متاسفانه طراح ندیدیم نه طراح ماشین نه لباس! :ی
ReplyDeleteموزه سینماش هم رفتیم بد نبود.
یوونتوس هم تعطیلات بودن و لیگ هم بسته.
اما بهترین خاصیت تورین که نصیب ما شد این رستورانهای متنوعش بود که چون مهاجر از همه ایتالیا داشته برای کار در کارخونه های ماشین, همه مناطق ایتالیا اونجا هستن. این دوستان ایتالیایی ما هم مسابقه گذاشته بودن با هم که
کی می تونه رستوران بهتری ما رو ببره .
سفرنامه هم در واقع جواب ایمیل دوستی بود :ی
آره موزه خودرو اش اصلان در خور کار هایی که تو شرکت های طراحی خودرو انجام میشه نیست . اون فیات ۵۰۰ ولی دیگه افتخار شونه برای اینکه با طراحی و ساخت اش خدا خیلی ها ماشین سوار شدن تو دهه پنجاه .
ReplyDeleteالان هم که دوباره فیات ۵۰۰ با شمایل جدید اومده
همون جدیده رو اجاره کردیم. فقط برای اینکه تو کوچه پس کوچه های باریکشون باهش ویراژ داده باشیم :ی
ReplyDelete