سلام بچه ها
حالا که همه پستهای خوشحال می نویسن من هم یه پست خوشحال می نویسم!راستش بعد از حدود ۶ سال زندگی در این کشور تازه دارم حس می کنم که عضوی از این جامعه هستم. چند روز پیش هم درخوست ارتقاء شغلیم پذیرفته شد و حس خوبیه وقتی می بینم قدر کارهایی رو که تو این ۶ سال کردم رو می دونن (این تازه پله دوم بودها!).
چند روزی هم رفتم اسکاتلند که خیلی دیدنی بود. یه تور روز داشتن و یه تور شب که توریستها رو می برن جاهای متروک و ترسناک شهر (مثل قبرستون)! کلی هم داستان سرهم می کنن که حسابی بترسن (این انگلیسیها از آب کره می گیرند کلآ!).
چند تا دکه نقره فروشی بود در مرکز ادینبورگ که کارهای قشنگی داشتن. از یکی از فروشنده ها پرسیدم اینها کجا تولید میشه که سر درد و دلش باز شد درباره اوضاع بد اقتصادی و کاشف به عمل اومد که متولد اسراییله و پدرش ایرانی بوده و همسرش کلمبیایه و اون نقره ها هم از مراکش و کشورهای دیگه وارد می کنن! وقتی فهمید من و دوستم هم ایرانی هستیم کلی تحویلمون گرفت و گفت بهتره در مورد سیاست حرف نزنیم.
یه رستوران کردی هم پیدا کردیم که صاحبش می گفت از کردهای حلبچه بوده و چند سالیه اومده اینجا و همسرش اسکاتلندیه و ۴ تا هم بچه دارن (آقاهه ۳۵ سالش بیشتر نبود ها!).
فعلن تا اینجا رو داشته باشید تا بعد:)
به به خوش آمدی رویا جان
ReplyDeleteاون مدتی که نیوکسل بودم یه سری هم زدم به ادینبورو، حدود ۲ ساعت رانندگی بود و جاده خیلی زیبایی داشت یه کم شبیه جاده قزوین به رشت با این تفاوت که کنارت دریا میدیدی . اتفاقن درست تو همون رستوران کردی هم که صحبتش رو کردی ناهار خودم با یکی از دوستان به علاوه چای قند پهلو :)
رویا کی شیرینی ارتقا مقام رو می دی پس؟
ReplyDeleteچه جالب پدرام جان!
ReplyDeleteسعید
اینجا تو انگلیس رسم نیست شیرینی بدن! می گن خوب نیست برا سلامتی:)
سعید کیه؟؟؟؟بله ؟؟!!
ReplyDeleteمنظورم همون
ReplyDelete* said
بود
* said
ReplyDelete=
سعید ستاره :)
رویا جون اون
ReplyDeletesaid
از مصدر
say
هست. نه اونکه تو گفتی. اون ستاره هم فروغه :دی
یعنی فروغ گفت
خانم تبريک فراوان
ReplyDeleteممنون علی جان
ReplyDeleteMaryam
ReplyDelete:D