Wednesday, June 1, 2011

ای یاران سفرکرده کجایید پس؟

فرداشب این موقع مادرم تهران خواهد بود. به مدت سه شب. بلاخره دلش آمد و پدرم را تنها گذاشت. حالا مسئله اینجاست که ما نمی دانیم خوشحال باشیم مامان مان بلاخره تصمیم به سفر تنهایی گرفت یا از تنها ماندن بابا ناراحت شویم. ترجیحن به اولی فکر می کنیم.
این را نوشتم که بدانید من تا یکشنبه شب به وقت ایران حداکثر فقط خواننده خواهم بود. جمعه قرار است بیرون باشیم و شنبه فامیل کوچکمان را برای نهار دعوت کرده ام/خواهم کرد. 
فامیل عجیبی هستیم. گمانم الان بسیاری از فامیل ها همین باشند. کل افراد حاضر در تهران را که جمع کنیم، نهایتن بیست و دو سه نفر می شوند. همه دو به دو با هم قهرند. جمعه دو تا دایی و یک دخترخاله و یک زن دایی را دعوت خواهم کرد. خودم با دونفرشان نسبتن قهرم. ولی مجبورم. می فهمید که؟ خانه من همیشه سفارت سوییس بود. ولی حالا خودم بزرگ شده ام و از بزرگ شدن این را فهمیده ام که باید رفتار بقیه بهم برخورد، قهر کنم و خودم را بگیرم. اگر نکنم صدبرابرش را با من خواهند کرد. پس این سپر را دستم می گیرم تا بهم حمله نشود.
وقتی شروع به نوشتن کردم، می خواستم از اتفاقات کارم بنویسم. ولی موضوع عوض شد. 
فقط همین قدر بنویسم که برای از بین بردن انرژی منفی درونم بگویید چه کنم؟ البته که امروز از دکتر پیپی وقت گرفتم. ولی تا وقتی بروم، بهم چندتا راه مثبت پیشنهاد کنید. حس می کنم تمام سلول هایم توی هم گره خورده اند.

3 comments:

  1. کار خیلی سختیه فروغ. من هم یک جورایی درگیر این هستم. معاشرت‌های تقریبا ناخواسته. که تمام حس‌ام هم تو صورتم نمایون می‌شه. من تو این موقعیت معمولا نفس عمیق می‌کشم :دی و سعی می‌کنم رفتارم مطابق رفتار با غریبِ آشنا باشه. یعنی نه صمیمانه نه بد. یک جور رفتار محترمانه غیر صمیمی و اگه جسارت نباشه با بک گراند کون لق همشون

    ReplyDelete
  2. خیلی خوب بود مریم. خصوصا اون قسمت کون لق همشون:)

    ReplyDelete
  3. این " بزرگ شدن " واژه مناسبی بود. ولی من هنوزم بزرگ نشدم انگار . هنوز یاد نگرفتم که نشون بدم که بهم برخورده. زود هم یادم میره و فراموش میکنم . البته برای آدم هایی مثل من که چندان در گیر رفت و آمد های فامیلی نبودم خیلی شرایط بحرانی پیش نمیومد. اینجا هم که دیگه دوری است و دوستی ! از فامیل که خبری نیست و دوست هم کمتر از انگشتان دست !
    گاهی فکر میکنم هر چیزی هزینه داره و هزینه اینکه دور آدم شلوغ باشه و احساس تنهایی نکنه اینه که رفتار آدم ها رو هم تحمل کنه و مشمول همون قانون معروف کون لق کنه !

    ReplyDelete