Sunday, June 12, 2011

How Could I have doubted

دنبال گشتنت را گذاشته بودم کنار
منتظر بودنت را هم گذاشته بودم کنار
پير شده بودم
فراموش کرده بودم که اصلاً عاشقت بودم
و فراموش کرده بودم که چرا متنفر بودم از تمام لحظات طولاني

چرا برگشتي پيشم امشب؟
موقعي که حتي نميتونم از صندليم بلندشم
"I can live like this"
L.C.
.................
شهرها را نبودِ ما غريب نميکند.
.............
يک مفلوک ترين اعداد است و "دو" خوشبخترين. اما "سه" چي؟
حالا "سه" بشيم؟

2 comments:

  1. علی جان یاد یه شعری افتادم که دوران بچگی همیشه توی رادیو درمورد کنترل جمعیت می خوندن:
    یکی کمه، دو تا بسه ، سه تا که شد خاطرجمعه !
    حالا باید ما هم بهت تبریک بگیم؟ خبریه؟

    ReplyDelete
  2. ...ها! منم يادمه! نه بابا. يک صحبت خودماني بود و بس

    ReplyDelete